شرین کاریهای نازنین بانو(سری سوم)
سلام به عشق مادر
اینقدر شیطون و بلا شدی که وقت نمی ذاری برام که بیام برات بنویسم آلوچه ی مامان یک سال و دو ماه و بیست و سه روزش شده مثل برق و باد گذشت و من نفهمیدم که دخترم دیگه خانوم شده و حرف گوش کن
قربون مهربونیات عسلم
بریم سروقت شیرین کاریات که اینقدر زیاده که توذهنمم نمی مونه هرچی اومد تو ذهنم می نویسم برات
ماشالا خیلی وقته داری راه میری
با هر اهنگی که می شنوی می خونی و صداشو در میاری و دستتو تکون میدی و وقتی می گم نازنین بخون شروع می کنی به خوندن
بهت می گم نازنین دختر خوبی باشی باشه!! و تو با تاکید می گی باشه
چشمک میزنی که آدم ضعف می کنه واسه خوردنت جفت چشاتو محکم می بندی و چشمک می زنی
قشنگ میگی آب بده
بیم یعنی بریم
تاب تاب عباسی رو هم میگی اب اب عبسی عاشق پارک رفتن تاب بازی هستی
هرکسی در میزنه تو گل از گلت می شکفه و با هیجان میری سمت در و میگی در در
چشم و گوش دندون و زبون مو دست و پا و... رو خیلی وقته جاشونو بلدی
به راحتی پا رو تکرار می کنی و به کفاشات می گی پاپا وبا اشاره به کفاشای دیگران میگی پاپاشه
جیشتو هم میگی و میدونی کار خوبی نیست که تو خونه جیش کنی و سریع برام خبرشو میاری که خراب کاری کردی اما هنوز دستشویی رفتن رو یاد نگرفتی مگه اینکه خودم ببرمت
بدو بدو هم می گی
اته رو هم بی بی ناقلا بهت یاد داد
راستییییییییییییییییییی به جای ب(با فتحه) رسما یاد گرفتی که می بوسی و با دستت هم بوس میفرستی واسه بقیه
اینقدر مهربونی که بی مقدمه میای سمت من و لبامو ماچ می کنی الهی من قربون دل صافت بشم عسلم
سلام می دی و دستتو میذاری روی سینه ت و سرتو خم می کنی و یه چیزایی شبیه السلام علیک یا ابا عبدالله رو تکرار می کنی
اذون که میگن سریع سجده می کنی که داری نماز میخونی
میگم نازنین صلوات بفرست دستتو میاری بالا و میگی(آآآآآآآآآآآآآآآ) یعنی
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
قرآنو می بوسی و میذاری سرجاش
با آجرا و لوگوهات بازی می کنی و سطلشو دائم داری باخودت راه میبری
در جواب شعر ببعی میگه: میگی :ب ب دنبه داری ؟ میگی نه نه
به پرنده های توی آسمون میگی طوطو
ماه رو میشناسی و گاهی با چراغ برقای توی خیابون اشتباه می گیری و می گی ماه ماه
برق رو هم نشون می دی و میگی بق
صدای گربه رو درمیاری و میگی میو میو
هاپو رو می گی و صداشو می گی هاپ هاپ
به صدای گاو هم میگی ما ما
ماست رو هم میگی ماس
دست رو هم میگی دس
الو رو هم میگی ادو
بشیی هم یعنی بشیین
یه جایی که درد می کنه سریع می گی درد یا میگی بو بو یعنی بو شده اینه بی بی مامان بزرگ من بهت یاد داده
تازگیا به بابا هم میگی امی یعنی امیر
به منم میگی مامایی
عمو و بی بی رو هم قشنگ تلفظ میکنی فدات شم که اینقدر شیرین زبونی
عاشق آب بازی هستی و به حموم هم میگی امو و وقتی وارد حموم میشی اشاره می کنی به دوش و میگی آب آب
میگم نازنین موش شو بینیتو جمع می کنی و لبا رو غنچه و موش میشی واسه مادرت
وقتی بینیتو پاک میکنم میگم نفس بکش نفس میکشی و میگم بهتری سرتو تکون میدی یعنی اره
18 شهریور تو واسه اولین بار شدی زائر امام رضا(ع) که ایشالا همیشه نگهدارت باشه
بعد از سفر تو بیماری خیلی بدی گرفتی اسهال و استفراغ شدید که آخرش مجبور شدی 24 و 25 و 26 شهریور تو بیمارستان بستری بشی
خیلی زجر کشیدی و کلی وزنت کم شد
اما خدا رو شکر که حالت خوب شد
اینقدر دوست دارم که روزی هزار بار خدا رو به خاطر وجود نازنینت شکر می کنم سالم باشی بهترینم
یعنی عاشقتمممممممممممممممممم